حسادت… خساست…
اسمشو هرچی میخوای بذار…
امــــــــــــــــا باور کن….
آغــــــــــــــــوش تــــــــــــــو فقــــــــــــط سهم منــــــــــــــــــــه..
گــــــــــــــــاهی دلم میخواهد
خرمایی بخورم!
فاتحه ای بخوانم برای روحم!!!
شادیش ارزانی آنهایی که....
.
.
.
.
.
بودن و رفتنم برایــــــــــــــــــــش ان فرقی ندارد
وقتی میرفت یاد آور شدم سرنوشت من چی خواهد شد؟
گفت ترا هم میبرم.
گفتم کجا؟
گفت از یادم..!!
می ترسم از نبودنت
و از بودنت بیشتر!
نداشتن تو ویرانم میکند
و داشتنت متوقفم!
وقتی نیستی کسی را نمی خواهم
و وقتی هستی” تو را” می خواهم
رنگهایم بی تو سیاه است و در کنارت خاکستری ام
خداحافظی ات به جنونم می کشاند
و سلامت به پریشانیم!؟
بی تو دلتنگم و با تو بی قرار
بی تو خسته ام و با تو در فرار
در خیال من بمان
از کنار من برو
من خو گرفته ام به نبودنت...
هر شب نبودنت هزینه ی بالایی دارد..
یک بسته زغال
دو بسته توتون
سالها سرفه...
دلم سیگـــــار میــــــخواهد
ولــــــی نه برای کشــــــــیدن
برای داغ کردن دستــــــــی که خوبــــــــی میـــــــکند ?
در زندگی برای هر آدمی …..!!
از یک روز ….
از یک جا…..
از یک نفر ….
به بعد……
دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیست…….!!!
دیگر هیچ حسی مثل قبل نیست …..!!!
دیگر هیچ خیابانی ..هیچ خاطره ای ….هیچ فصلی …
مثل قبل نیست …….
همـه چیـز مـی شـود:
دلتنگی …..
دیگه خود این آدم هم مثل قبل نیست ….
دلتنگی از او آدمی ساخته ….
گوشه گیر و تنها و کم حرف …..